سمل

سمل

غصه ها خفه مي كنند مرا...
در پيچ و خم
جاده ي يخ زده ي تاريخ!!!
بار ديگر...
صبرا و شتيلاي ديگر!!!
روستايي خاموش در آن ده كوره
بر بالاي چاه آبي مي ايستم
بغض گلويم را مي فشارد
افسوس...
فرياد مي زنم به درون آن چاه!!!
چشمانم خيس اشك است
بغض گلويم را مي فشارد!!!
فرياد مي زنم به درون آن چاه
سمل. #سمل. سمل...
شكايت دارم از تو اي خدا!!!
با خون و اشك
كاه گلي خواهم ساخت
ويرانه هايت را آباد خواهم كرد...
نامت را بار ديگر سمل خواهم نهاد
خواهم خنديد با اشك شوق
زمانيكه...
فرزندانت بخندند
در بازي قايم باشك آنجا!!! مرداد 93. سرگيس يوسف #اروميه

#آشور: نماد قتل عام سال ١٩٣٣ #آشوريان سمل در #استراليا