به شهادت رساندن پاتريارك مار بنيامين شمعون 23

به شهادت رساندن پاتريارك مار بنيامين شمعون 23

دولت بريتانيا كه براي رسيدن به اهداف خود به هر وسيله اي متوسل شده و از هيچ كاري روگردان نبود و به همين جهت تصميم به قتل پاترياك مار بنيامين بدست سميتقو يكي از روساي كرد ميگيرند.اين جريان را يكي از نزديكان سميتقو ابراهيم خان برايم (به من نويسنده ) تعريف كرده است.او ميگويد:روزي سميتقو،من و چند تن از بزرگان كرد را نزد خود خواند و گفت كه قرار است يك انگليسي بنام كاپتان گريسي به همراه دو نفر ديگر پيش او بيايند ولي او هدف آنها را از اين ملاقات نميداند.تا اينكه بعد از مدتي آن افراد انگليسي به همراه يكي از اكراد اهل تركيه كه سمت مترجم را در اين جلسه داشت نزد سميتقو آمدند.در اين جلسه كاپتان گريسي از سميتقو مي خواهد كه پاتريارك را نزد خود دعوت كرده و او را به قتل رساند.

سميتقو دليل كشتن اين مرد خدا را از كاپتان گريسي مي پرسد كه او در جواب مي گويد اگر سميتقو اين كار را نكند آنها پاتريارك را وادار به كشتن او خواهند كرد.سميتقو كه بسيار متعجب شده است از كاپتان گريسي توضيح بيشتري مي خواهد و او مي گويد،در جنگي كه بين آشوريها و عثمانيان در ميان است مطمئنا ترك ها پيروز خواهند شد و آشوريها براي نجات خود به روسيه كه فاصله زيادي تا آنجا ندارد خواهند رفت و اين بر خلاف خواست دولت بريتانيا كه خواهان كوچ آشوريها به بين النهرين است،مي باشد و كاپتان گريسي به سميتقو قول مي دهد كه بعد از كوچ آشوريها به بين النهرين تمام اين مناطق خوي-سلماس و اورميه به اكراد سپرده خواهد شد تا در آنجا به خود مختاري برسند و بريتانيا نيز قول هر گونه كمك مالي و نظامي را به آنها مي دهد.اين پيشنهاد مورد موافقت سميتقو قرار گرفته دعوت نامه اي مبني بر اتحاد اكراد كردستان و آشوريها براي پاتريارك مي فرستد و از او دعوت به عمل مي آورد كه نزدش برود.پاتريارك بعد از مشورت با سران قوم دعوت را قبول كرده و نزد او مي رود.در اين سفر 100 نفر از بهترين جوانان آشوري وي را همراهي ميكردند كه ميتوان از ميان آنها "شموئيل خان" فرزند "سرهنگ بيجان" نام برد.

باري پاتريارك و همراهانش به "چاره" محل زندگي سميتقو مي رسند و با احترام مورد استقبال او قرار مي گيرند.طبق گفته ابراهيم خان،قبل از آمدن پاتريارك ،سميتقو ما را خواند و دستور داد كه لباس مرتب پوشيده و اسلحه خود را تميز كرده و در پشت سنگرها و پشت بامها قرار بگيريم و به محض شنيدن صداي گلوله،هر كسي را كه نزديك خود ديديم با تير بزنيم .البته اين را بايد خاطر نشان ساخت كه سميتقو اين جريان را تنها با چند تن از بزرگان كرد در ميان گذاشته بود و بقيه از آن اطلاعي نداشتند.ملاقات سميتقو با پاتريارك حدود نيم ساعت به طول مي انجامد و تمام اين مدت همراهان وي بيرون منتظر او بودند و از رفت و آمدهاي اكراد متوجه مشكوك بودن جريان مي شوند،به طوريكه يكي از سران نظامي آشوري بنام "داوود" و چند تن ديگر از پاتريارك اجازه قتل سميتقو را مي خواهند ولي اين مرد روحاني پاكدل چنين اجازه اي را نميدهد و برخاسته همراه سميتقو به حياط مي آيد و در اينجا سميتقو اولين گلوله را به پاتريارك ميزند و به دنبال آن باران گلوله بر سر آشوريها باريدن مي گيرد به طوريكه تنها 8 الي 10 نفر مي توانند از معركه جان سالم بدر برند و داوود به همراه اين چند تن در ده خسرو آباد با كمك يك زن ارمني به كليساي مار گورگيس پناهنده مي شود.اين حادثه بتاريخ روز شنبه 3 آدار 1918 اتفاق مي افتد.مراسم تشييع جنازه پاتريارك روز 6 آدار در كليساي مار گورگيس ارامنه واقع در ده خسرو آباد انجام مي پذيرد و پس از  آن بزرگان قوم براي انتخاب پاترياك جديد جمع شده و با اكثريت آرا "پولس" برادر ماربنيامين را به عنوان پاتريارك جديد در تاريخ 11 آدار سال 1918 انتخاب ميكند.

مطالبي كه در بالا آمده با استفاده از گفته هاي "ابراهيم خان كرد"،"حكيم كورش دومان ديگله" و "عيشو بت قله ته" بوده است.به منظور گرفتن انتقام خون پاتريارك تمام آشوريها بسيج شده به همراه عده اي از ارامنه،قلعه سميتقو در "چاره" محاصره كرده و جنگ بسيار سختي در ميگيرد به طوريكه از اكراد عده زيادي كشته ميشوند و آشوريها نيز حدود 400 نفر از دست ميدهند.در نوشته هاي "ملك يعقوب" فرزند"ملك اسماعيل " آمده است آشوريها سختترين و شجاعانه ترين جنگشان را انجام ميدهند و دو تن آشوري بنام "ملك شمزدين" و "ملك اوشانا" شجاعت زيادي از خود نشان مي دهند.پس از پايان جنگ و شكست سميتقو آشوريها به سلماس برگشته و در اجتماعي كه تشكيل مي دهند"آقاي پطروس" مي گويد،اكنون به سميتقو ضربه سختي زده ايم و او كه مانند يك مار زخمي شده است حتماً به خوي رفته و آشوريهايي را كه در آنجا زندگي ميكنند خواهند كشت،بهتر است قبل از او به خوي رفته و آنجا را در اختيار  گيريم تا اگر خداي نكرده از دشمن شكست خورديم به روسيه كه چندان راهي تا آنجا نيست برويم و اگر هم پيروز شويم،چون اورميه و درياچه اورميه در اختيار ماست با آشوريهاي ساكن خوي به اورميه برميگرديم.اين تنها راه نجات خود و اموالمان از چنگ دشمن است كه قصد نابوديمان را دارد.

بدليل مخالفت "سورمي خانم" خواهر پاتريارك فقيد پيشنهاد ژنرال آقا پطروس مورد موافقت قرار نگرفت.همين اشتباه در تصميم باعث قتل عام بيش از پنج هزار آشوري از تيره هاي "تخومي و ايلنايي" مقيم خوي بدست سميتقو ميشود در حاليكه اگر پيشنهاد آقا پطروس مورد قبول واقع مي گرديد آشوريها مجبور نمي شدند تا به عراق كوچ كرده و در جاهاي ديگر پراكنده شوند.حال زمان آن فرا رسيده بود كه تركها تحت فرماندهي خليل پاشا كار آشوريها را يكسره كنند.در اين موقع شهرهاي خوي-سلماس به دست تركها و اكراد افتاده بود و آشوريها در "خان تختي"قرار داشتند و جنگ هم روز به روز شدت بيشتري پيدا مي كرد.خليل پاشا از طرف دره قاسملو حدود 9 الي 12 هزار نفر ترك را به ميدان فرستاده بود و آشوريها از هر طرف در دشت اورميه و اطراف آن تحت محاصره قرار داشتند.به اين ترتيب از ماه آدار كه قتل پاتريارك به وقوع پيوست تا 18 تموز 1918،مدت 6 ماه ملت آشور براي حفظ جان خود شب و روز جنگ كنان عقب نشيني نمود.

در اينجا براي نمونه يكي از عمليات شجاعانه آشوريها در جنگ را بازگو مي كنيم.اردوي عثماني كه در تعقيب آشوريها در دره قاسملو مستقر گشته بود،شبانه توسط آقا پطروس كه با حدود 1000 جنگجوي آشوري به پشت اردوي تركها رفته بود مورد حمله واقع مي شود و بقيه آشوريها نيز در طرف ديگر نهر قاسملو منتظر بودند تا در بامداد با علامت آقا پطروس به اين سمت نهر هجوم بياورند.صبح كه تركها غافلگير شده بودند،شكست سختي ميخورند به طوريكه 500 اسير ميدهند كه در ميان آنها 23 افسر،يك پزشك و يك موسيقيدان وجود داشت.اين نمونه اي از رشادت آشوريها حين عقب نشيني شان بود.