مار شيمون بنيامين بيست و يكم

مار شيمون بنيامين بيست و يكم

"او براي ملت مورد علاقه اش زندگي كرد و مرد." 
مار بنيامين شيمون بيست و يكم، پاترياك جاثليقي كليساي شرق آشور، در سال ١٨٨٧ در قوجانيس تركيه چشم به جهان گشود. پدر او ايشايا به خانوادهء پاترياكي تعلق داشت و مادرش اسيت دختر قمر از ايل بود. او شش خواهر و برادربه نام هاي اشعياء، زايا، پائولوس( كه بعدها جايگزين خودش شد)، داوود، هرمزد و سورمه داشت. 
او در دوم مارچ ١٩٠٣، توسط عمويش، پاترياك مارشيمون بيستم به مقام اسقف اعظمي برگزيده شد.١٤ روز پس از اين رويداد، مارشيمون بيستم دار فاني را وداع گفت. پس از مرگ او در نتيجهء اتفاق اراء در طي راي گيريي كه در طي سلسله مراتب كليسايي انجام شد؛ در سوم مارچ ١٩٠٣ و با دست گذاري مار ايشاء خننيشوع - اسقف روستاگا(Rustaga) - مار بنيامين در سن هجده سالگي به عنوان پاترياك انتخاب شد و مدت ١٥ سال بر صندلي پاترياكي قوچانيس جلوس نمود. 
مار بنيامين شيمون با حيله و نيرنگ و به بهانهء ماموريتي براي صلح به قتل رسيد. اين فاجعه درسال ١٩١٨، توسط اسماعيل آقا سميتقو، رئيس يكي از طايفه هاي كرد در شهر سلماس (ايران) برنامه ريزي و انجام شد. 
مار بنيامين در ٣٠ مارچ ١٩١٨، در حاليكه تنها ٣٠ سال داشت به شهادت رسيد. روح او هرگز به آرامش نمي رسد مگر اينكه ملت عزيزش، كه او آنها را همواره در زمان سختي هدايت مي نمود، به سرزمين مادري خود برگردد و آن را به افتخار و سر بلندي موطن خود بنامد. 
در اكتبر ١٩٨٧، ماردنخا چهارم، رهبر كليساي شرق آشور، مقرر نمود تا هر ساله، يكشنبهء قبل از شروع روزهء بزرگ، مراسمي براي قدرداني و بزرگداشتي براي او برگزار شود. 
"من شبان نكو هستم، شبان نكو جان خود را براي گوسفندان فدا مي سازد. اما مزدوري كه شبان نيست و گوسفندان به او تعلق ندارند وقتي مي بيند كه گرگ مي آيد گوسفندان را مي گذارد و فرار مي كند" يوحنا ١٠: ١١-١٢
" محبتي بزرگتر از اين نيست كه كسي جان خود را فداي دوستان خودكند" يوحنا ١٥:١٣