شمشه خنانيشو

شمشه خنانيشو

شمشه خنايشو پدر يتيمان

در ضلع غربي تپه مرتفع روستاي گوگ تپه در ميان انبوه قبرهاي موجود ، در گوشه اي جدا از آنها، چند گور در كنار هم قرار دارند . در اولين نگاه ، بيننده احساس ميكند كه از اعضاء يك خانواده هستند و با عجله جهت كسب اطلاعات نزديك ميشود و هفت سنگ قبر سفيد و تعدادي سنگ سياه در كنار آنها مي بيند كه سنگ سفيد بزرگتري كانون اين سنگها را تشكيل ميدهد كه سمت جنوبي آن بزبان آشوري و در سمت شمالي بزبان انگليسي اين جملات نوشته شده است . (اينجاست مرحوم شماس خنانيشو اوراهم . در6 كنون 1835 تولد و در 8 ايلول 1905 به ابديت پيوست. بنيان دو پرورشگاه براي دختران  و پسران آشوري را بنا نهاد و به جهت حمايت از آنها سه سفر به بريتانيا كرد و دوست و حامي تنگدستان بود و انساني زاهد) .
و در سمت شرقي اين سنگ نوشته شده ( ثروتي را براي فرزندلايق و نالايق به ارث مگذار).
شماس خنانيشو از خاندان بت ملك زاده شد و با تربيتي مذهبي رشد نمود و در مدرسه آشوريها زير نظر اسقف مار اليا درس خواند و به عنوان محصل برجسته به مدرسه ميسيونري امريكايي اعزام شد و در مدرسه فوق در روستاي سير ، مراحل تحصيل را به پايان برد. ولي چون افكاري جهت كسب شهرت و مقام نداشت ، همچون استاد آشوري مار اپريم به درجه شماسي بسنده كرد و با سخت كوشي و كار در كوههاي كردستان و عربستان و ساير جاها ، در پائيز 1861 به اتقاق دوستش  (( ايشو )) راهي سفر شد. و در خصوص اولين سفرش به بريتانيا در سال 1879 و تاسيس دو يتيمخانه چنين مينويسد.
زماني كه در انگلستان بودم از مدارس زيادي بازديد كردم و همانجا به فكر تاسيس مدرسه اي براي بچه هاي بي بضاعت افتادم و اين فكر كه آيا خواهم توانست به اورميه برگردم و بتوانم به اين شكل به ملتم خدمت كنم مرا ميازرد .پس از بازگشتم در اوايل سال 1880 دو مدرسه تاسيس كردم و البته تنها حقوق معلمان  و ساير هزينه ها را پرداخت ميكردم ولي زمانيكه قحطي و خشكسالي شروع شد شاگردان ديگر توان درس خواندن نداشتند و از فرط گرسنگي بيحال و مريض شدند و مجبور شدم غذاي آنان را نيز تامين كنم و سپس آنها را در خانه خود جا دادم و به اين صورت تمام توان خود را در اين راه بكار بستم ، هر چند من تنها قادر بودم از سي نفر يتيم نگهداري كنم ولي از روي ناچاري و شرايط گرسنگي  تعداد اين عده به پنجاه نفررسيد . نامه اي به دوستم در انگلستان نوشتم و او را از وضعيت پيش آمده مطلع كردم و خداوند صدايم را شنيد و با دريافت اعاناتي از سوي او ، توانستم به كارم ادامه بدهم . و اين شد علت تاسيس يتيمخانه .
البته خوانندگان محترم جهت درك بهتر از شرايط و اهميت اين كار ارزشمند ، بهتر است خود را در شرايط سخت قحطي سال 1880 كه بعضآ آن را دشوارترين قحطي قرن ناميدند و تعداد زيادي انسان از گرسنگي جان دادند و خصوصآ در مناطق Targavar –gavar-jilo-amedia-  . كمكهايي از آمريكا و انگلستان به مناطق قحطي زده ارسال شده بود ولي كافي نبود و مردم زيادي هر روزه جان ميدادند. گوشت حيوانات ناپاك همچون اسب و الاغ نيز كمياب بود . قيمت غله به بيش از بيست تومان رسيده بود و هيچيك از افراد مسن حتي شنيدن اين چنين گراني و قحطي را در تاريخ نيز بياد نداشتند . اين زماني بود كه حقوق  يك كارگر در روز چهارده شاهي بود . ( توضيح اينكه يك ريال برابر با بيست شاهي است و يك تومان برابر با ده ريال ) شمشه خنانيشو يتيمها را با درايت و مهرباني نگهداري كرده ، بطوريكه حتي والدين نيز نميتوانستند آنچنان سرپرستي از فرزندانشان داشته باشند. و اين خانواده هر روز اضافه شد و به دويست يتيم رسيد.
در منزل بطور مرتب دو تنور در حال پخت نان بودند . البته كارگران و خدمه هايي جهت انجام اين كارها استخدام كرده بود و به آنها نيز حقوق پرداخت ميكرد . هشت راس گاو با دو عدد گاوآهن همراه با كارگران در زمينهايش مشغول كشت و برداشت محصول و غلات ميشدند.چهارده گاوميش شيرده شير مورد نيازشان را تامين ميكردند. و يك كارگر مسئول نگه داري صدها مرغ بودند كه تامين كننده تخم مرغهايشان بودند.
در سال 1850 اولين روزنامه بزبان آشوري در اورميه و در چاپخانه ميسيونرها منتشر شد و شمشه خنانيشو به جهت اينكه در مدت فعاليتش در كردستان و عربستان و سفرهاي اروپائيش به مدت 40 سال نتوانسته بود كه اين نشريه را بطور كامل جمع آوري بكند تصميم گرفت گزيده اي از مطالب جالب اين نشريه ((Zarira d bahra )) را گردآوري كند تا  مورد استفاده آناني كه موفق به تهيه اين نشريه نشدند ، قرار گيرد. اين كار را به ياري رابي شموئيل بدل گوگ تپه و در مدت سيزده سال با جمع آوري چهل ساله نشريه مجموعه اي بنام (Logadeh)  را به چاپ رساندند
.
شمشه خنانيشو چهار پسر داشت به نامهاي استفانوس- شمعون- ديماتئوس- داود . اين پدر يتيمان در آخر سرگذشت تلخي پيدا كرد بطوريكه در شب پنجشنبه قبل از عيد قيام مسيح سال 1904 به ناگهان ساختمان منزل دوطبقه اي فرو ريخت و سه نفر در زير آن آوار مدفون شدند. هر چند اهالي روستا بالافاصله رسيده و شروع به كنار زدن آوار نمودند اما ديماتئوس به همراه دختر و پسرش مرده پيدا شدند و از دست دادن اين سه عزيز و با اين حادثه دلخراش. پدر يتيمان را سخت آزرده ساخت و همين افسردگي او را در كنجي نشاند و از تمام فعاليتهاي اجتماعي و عادي خود دست كشيد و در 1905 illol 8 يتيمان را تنها گذاشت و بسوي خداي خود شتافت . بعد از او مدرسه تعطيل شد و 15 هكتار زمينهاي زراعتي بسيار مرغوب و املاك زيادي از بين رفتند – ده اطاق بزرگ پوشيده از فرشهاي زيبا به همراه انبارها تخليه شده و خانه مخروبه شد. حياط شادي و  محبت تبديل به زباله داني شد. اكنون هر رهگذري به احترام آن پدر فداكار سر تعظيم ميكند و نام جاودانه او را برزبان مي آورد (( شمشه خنانيشو اوراهم. پدر يتيمان و تنگدستان ))
اين مطلب ترجمه شد از نشريه گيلگمش 1954 كنون بيد  شماره 21 نوشته شده توسط كشيش شموئيل بت كليا گوگ تپه
لازم به ذكر است طبق گفته ها اين يتيمخانه دومين يتيمخانه جهان بعد از يتيمخانه موجود در انگلستان بوده و در صورت صحت اين موضوع ميتواند ارزش فرهنگي بسيار زيادي داشته باشد. جهت علاقمندان خاطر نشان ميكنم كه سنگ قبر اين مرد فداكار در تپه گوگ تپه هنوز موجود است ولي آسيب زيادي ديده است كه به اطلاع ميراث فرهنگي رسيده و اميدوارم كه جهت ترميم آن اقدام شود.