مار دنخاي چهارم

مار دنخاي چهارم

عاليجناب مار دنخاي چهارم پاتريارك كليساي شرق آشوري با نام واقعي خنانيا دنخا در يك خانواده مذهبي از پدري به نام اندرو و مادري به نام پنه در روستاي دربندوكه در تاريخ ١٥ سپتامبر ١٩٣٥ متولد شد.
ايشان وابسته به خاندان اسقفي بودند، طبق يك رسم ديرين مادرشان از بدو باردارشدن از خوردن گوشت پرهيز كرده تا فرزند خود را نزيره و وقف كليسا كند.
كودكي تا نوجواني خود را در عراق نزد پدربزرگ خود كشيش بنيامين سورو به تحصيل گذراند ، همان طور كه گفته شد ايشان وقف شده كليسا بودند بنابراين تعليمات عاليه بايستي توسط اساقفه به ايشان داده مي شد، به همين خاطر در سال ١٩٤٧ تعاليم و دروس الهيات و روحاني را زير نظر مدراپوليتن كليساي شرق آشوري عاليجناب مار يوسف خننيشو در عراق آغاز كرد، دو سال طول نكشيد كه توسط ايشان به مقام شماسي دستگذاري شدند.
سپس در ١٥ ژوئيه ١٩٥٧ ايشان به مقام كشيشي رسيدند و به ايران فرستاده شدند. در سال ١٩٦٢ در هنگام مسافرت مرحوم پاتريارك مار ايشاي شمعون به ايران كليساي مارگيورگيس در تهران كه به همت كشيش خننيا بنا شده بود تقديس شد.
به تقاضاي جامعه آشوريان ايران توسط پاتريارك عاليجناب ما ايشاي شمعون در ١١ فوريه ١٩٦٢ در كليساي مار گيورگيس تهران ايشان به مقام اسقفي نائل شدند.
احداث مدرسه شرق آشوري واقع در خيابان كمالي جنب بيمارستان لقمان الدوله، كليساي حضرت مريم اورميه و كليساي حضرت مريم تهران واقع در خيابان سرباز از ديگر خدمات عالي ايشان در زمان اسقف بودنشان در ايران است.
ايشان در سال ١٣٤٢ شمسي به تابعيت ايران در آمدند. بعد از شهادت پاتريارك مار ايشاي شمعون بيست و سوم، كليساي شرق آشوري در يك وضعيت بحراني به سر مي برد كه با اجماع اساقفه و مدراپوليتن هاي كليساي شرق آشوري در لندن و بررسي وضعيت، بيشترين خصوصيات رهبري در ايشان يافته شد و از اين رو در كليساي سنت برناباس لندن در ١٧ اكتبر ١٩٧٦ به مقام پاترياركي كليسا شرق آشوري نائل شدند تا سلسله ٥٠٠ ساله پاترياركي خاندان مار شمعون متوقف شود تا امكان دستگذاري هر كشيشي به مقام پاترياركي در كليسا فراهم آيد.
بعد از مدتي كه خاورميانه بي ثبات گرديد و جنگ تحميلي عراق عليه ايران و سپس كويت صورت گرفت ايشان مقر پاترياركي را در شيكاگو آمريكا قرار دادند. ايشان هميشه در دوره پاترياركي خود تمركز خود را بردو موضوع وحدت و اشتراك كليسايي  و همچنين توسعه ملي گرايي آشوري قرار دادند.  
در سال ٢٠٠٧ مذاكراتي با رئيس اقليم كردستان عراق داشتند كه اين كار باعث ساخت مجتمع كليسايي در عنكاواي اربيل شد، در همين سال يك بلوار در شيكاگو به نام ايشان نامگذاري گرديد. ايشان هميشه بر اين امر تاكيد داشتند كه اسقفان حتما مدرك دكتراي الهيات خويش را كسب كرده باشند، به همين دليل در سال ٢٠٠٨ از دانشگاه شيكاگو مدرك دكتراي افتخاري خود را دريافت نمود.
ايشان هميشه بر بهبود روابط با كليساي كاتوليك رم و كلداني تاكيد مي ورزيد. اولين بار پس از انتخاب عالي جناب ژان پل دوم به مقام پاپي در سال ١٩٧٨  با ايشان ملاقات كردند. عالي جناب ماردنخاي چهارم ديدارها و جلسات مشترك زيادي را با مقامات كاتوليك رم داشتند كه نهايتا در سال ١٩٩٤ ميلادي منجر با انتشار يك اعتقاد نامه مشترك مسيحي با كليساي كاتوليك رم شد. در سال هاي بعد نيز ايشان ملاقات هايي با عالي جنابان پاپ بنديكت شانزدهم و فرانسيس داشت .
همچنين ديدارهاي زيادي با عاليجناب مار رافائيل بداويد داشتند كه منجر به انتشار راهنماي برگزاري مراسم عشاي رباني مشترك با كليساي كاتوليك كلداني در سال ٢٠٠١ شد. در سال هاي بعدي نيز ديدارهايي با عاليجنابان پاتريارك مار عمانوئل دلي و مار لوئيس ساكو داشتند.
ايشان همچنين با سران كليساي قبطي مصر نيز ديدارهاي زيادي داشتند كه حاصل اين ملاقات ها انتشار اعتقاد نامه مشترك مسيحي ميان كليساي شرق آشوري و كليساي قبطي مصر در سال ١٩٩٦ بود.
در سال ١٩٧٧ پس از ديدار با عالي جناب مار ايگناتيوس زكي عيوض پاتريارك كليساي ارتدوكس سرياني موفق شدند تا تكفير ميان دو كليسا را متوقف سازند. و همچنين در سال ١٩٩٩ از نظر ايشان تمامي دستگذاري هاي كليساي قديمي شرق آشوري صحيح و داراي اعتبار هستند. در سال ٢٠٠٦ در ديداري تاريخي در كردستان عراق، رئيس اقليم كردستان را متقاعد به تاسيس يك مدرسه مسيحي در اربيل كردند. بسيار به جدا سازي بنيادهاي مذهبي از فعاليت هاي سياسي اهتمام ورزيدند.
سرانجام ايشان در ساعت ١٠ صبح در تاريخ ٢٦ مارس ٢٠١٥ در بيمارستان مايو كلينيك شهر روچستر ايالت مينسوتا آمريكا در سن ٧٩ سالگي دارفاني را وداع گفتند.