مسيحيت سرياني

مسيحيت سرياني

مسيحيت شرقي، سنتي فراموش شده

 

بر حسب يك طرح آشنا از بسياري رساله هاي استاندارد، سنت مسيحيت از نظر تاريخي مي بايد به دو بخش لاتين غربي و يوناني تقسيم گردد. چنين تقسيمي هم باعث تاسف و هم غير دقيق است، زيرا وجود كليساهاي مسيحي شرقي كه يك جريان سوم و مهمي از سنت مسيحيت را تشكيل داده و كاملا از دو جريان آشناي ديگر متمايز است را ناديده مي گيرد. مي توان ادعا كرد كه در ميان كليساهاي مسيحي شرقي آنها كه در سنت نيايشي سرياني هستند جايگاه افتخار را دارند، زيرا نماينده و تا حدودي وارثين مستقيم دنياي سامي مي باشند كه مسيحيت از آنها نشات گرفته است. امروزه هنوز هم باعث افتخار آنهاست كه به عنوان زبان نيايشي، سرياني را كه لهجه اي از زبان آرامي است، همان زبان عيسي، به كار مي گيرند. فرم نيايش خداوند كه امروزه در كليساهاي سرياني استفاده مي شود در واقع با كلماتي كه عيسي خود مي بايستي در زبان آرامي قرن اوليه جليلي ادا كرده باشد تفاوت چنداني ندارد. زبان آرامي سرياني (لهجه محلي آرامي ادسا، محل تولد سنتي مسيحيت سرياني) و آرامي جليلي مي بايد متقابلا براي يكديگر قابل درك بوده باشند.

گرچه مسيحيت سرياني، همانند مسيحيت لاتين بزودي تحت تاثير شديد مسيحيت يوناني زبان قرار گرفت، اما ادبيات اوليه آن اكثرا به صورتي بيان شده كه مشخصه ادبيات سامي و كتاب مقدسي دنيايي است كه از درون آن رشد نمود. در نوشته هاي بزرگترين نماينده اين فرم اوليه مسيحيت سرياني، مار اپريم اهل نصيبين  (حدود 306 الي 373 ميلادي) شعر و نه نثر، جايگاه برتري به عنوان وسيله اي براي بيان الهيات دارد، و ديدگاه شاخص مذهبي او به شعر و توسط سمبول و نيز با قياس ضد و نقيض بيان مي شود، تا با تجزيه و تشريح در نثر، چيزي است كه حتي امروزه نيز ارزش خود را حفظ كرده است. علاوه بر اين به عنوان تنها نماينده مسيحيت سامي كه قسمت اعظم آن هنوز تحت تاثير فرهنگ يوناني قرار نگرفته بود، مسيحيت اوليه سرياني مناسبتي جديد در دنياي مدرن، جايي كه كليساهاي آسيا، آفريقا و آمريكاي جنوبي به حق تلاش مي كنند تا جامه دان فرهنگي اروپايي را از مسيحيتي كه آنها معمولا از طريق ميسيونرهاي اروپايي يا آمريكاي شمالي دريافت نموده اند تخليه نمايند، به وجود آورده است.

در اين جا در سنت اوليه سرياني ما با فرمي از مسيحيت رو به رو مي شويم كه بيان مذهبي آن هنوز تحت تاثير سنت فلسفي يوناني قرار نگرفته، بلكه فرمهاي فكري را به كار مي گيرد كه روانتر و براي زمينه هاي فرهنگي خود اين كليساها بسيار سودمند تر مي باشند.

از اين ديدگاه، نويسندگان اوليه سرياني و بالاتر از همه آنها شاعر الهيدان، اپرم بسيار با اهميت مي باشند، زيرا از قرن پنجم به بعد سنت سرياني نيز، در فرم و نحوه بيان، به مرور تحت تاثير روز افزون تفكر يوناني قرار گرفت. اين علاقه به فرهنگ يوناني در قرن هفتم به نقطه اوج خود رسيد. در اين زمان ديگر بسيار مشكل است كه بگوييم آيا يك متن خاص سرياني در همان زبان تدوين شده يا در واقع ترجمه اي تحت اللفظي از يوناني مي باشد. البته بايد گفت كه دقيقا در همين نقطه از تاريخ است كه حملات اعراب به طرز موثري كليساهاي سرياني را از دنياي بيزانس كه اكثر اين كليساها به آن تعلق داشتند جدا نموده است. در قرون بعدي الهيدانان كليساهاي سرياني الهيات آموزشگاهي را كه در قرن ششم و اوايل قرن هفتم از دنياي يوناني به ارث برده بودند به شكلي سيستماتيك در آوردند.

مسيحيت سرياني بنابراين متشكل از دو قطب كاملا متفاوت است، كه ما براي سهولت و راحتي آنها را سامي و يوناني زبان مي خوانيم. البته ما بين اين دو قطب تسلسلي وجود دارد و حتي نويسنده اي مانند اپرم كه يكي از شهود اصلي ما براي قطب سامي است. مسلما از تاثير فرهنگ يوناني آزاد نيست، اما اين تاثير فقط به طور سطحي بر ويژگيهاي فكري و نحوه بيان او اعمال گرديده است.

 

 

 

منبع: كتاب پدران سرياني در نيايش و زندگي روحاني

اثري از سباستين بروك

چاپ كانون يوحناي رسول