رشد مسحيت در ايران پيش از اسلام به كندي صورت گرفت . برخي علت اين مساُله را تفاوت زباني ميدانند. پيش از ظهور مسيح زبان بخش اعظمي از جهان آن روز، يوناني بود. اين مساُله به رسولان كمك كرد تا به اين زبان در سرزمينهاي مختلف تبليغات خود را انجام دهد (ميلر، 12 :1931). اما ايران در آن زمان تحت سلطه فرهنگ يونان نبود از طرفي انجيل به زبان سرياني وارد ايران شد...
مسيحيت ، اسلام و آشوريان
رشد مسحيت در ايران پيش از اسلام به كندي صورت گرفت . برخي علت اين مساُله را تفاوت زباني ميدانند. پيش از ظهور مسيح زبان بخش اعظمي از جهان آن روز، يوناني بود. اين مساُله به رسولان كمك كرد تا به اين زبان در سرزمينهاي مختلف تبليغات خود را انجام دهد (ميلر، 12 :1931). اما ايران در آن زمان تحت سلطه فرهنگ يونان نبود از طرفي انجيل به زبان سرياني وارد ايران شد. علت اين امر بسط مسيحيت در ايران از طريق ادّسا و آربل (دوشهر مركزي در بين النهرين كه سرياني زبان بودند) است(همان 285).جز اين ويژگيهاي خاص پادشاهان و سرزمين ايران را نبايد فراموش كرد. مغان از مخالفان اصلي مسيحيت محسوب ميشدند. پادشاهان نيز بنا به موقعيتهاي مختلف، سياست هاي ويژهاي در قبال مسيحيان اتخاذ ميكردند. مثلاً در ابتداي حكومت يزد گرد، 399 م، مسيحيان با مهر و محبت وي مواجه ميشدند به طوري كه اسقفي به نام ماروتا[1] كه پزشك نيز بود توانست يزد گرد را از بيماري سختي نجات دهد. او به عنوان جايزه دو امتياز بسيار مهم براي كليساي ايران درخواست كرد؛ يكي فرمان آزادي كليساي ايران و ديگري تشكيل شورايي براي تنظيم امور كليسايي. به اين ترتيب براي نخستين بار كليساي ايران به رسميت شناخته شد و به دنبال آن كليساها و نمازخانههاي جديد بنا گرديد. همچنين در 410 م. شوراي مدائن كه اولين شوراي مسيحي در ايران بود با حضوراسقفان مختلف تشكيل شد اين شورا ابتدا مصوبات شوراي نيقيه[2] را به تصويب رساند. و سپس تصميمات داخلي اتخاذ كرد كه در ايجاد وحدت بين كليساهاي ايران بسيار موثر بود. طبق مصوبات اين شورا مسيحيان سراسر ايران موظف شدند اعياد مهم را به طور هم زمان برگزار كنند (ميلر، 283 ـ 281 :1931). اما اين آزادي، موجب جسارت بعضي از مسيحيان شد به طوري كه كشيشي به نام هاشو[3] يكي از آتشكدههاي بزرگ زرتشتيان را خراب كرد. يزدگرد دستور باز سازي مجدد آتشكده را به هاشو و چند اسقف داد، اما آن ها از اين فرمان سر باز زدند و در نتيجه يزد گرد اول از آن پس به عداوت و دشمني بامسيحيان پرداخت و كمر به قتل آنان بست (همان 289-288).
بعد از يزد گرد، بهرام پنجم به سلطنت رسيد، او از ابتدا با مسيحيان دشمني ورزيد و اختيار تام در اذيت و آزار عيسويان داد. به طوري كه بر سر اين مساُله جنگي ميان ايران و روم درگرفت[4] (همان،290).اين جنگ وضعيت مسيحيان را خطير تر كرد. پس از خاتمه جنگ اسقف شهر مدائن، داديشوع[5] ، اساقفة نقاط مختلف ايران از جمله اصفهان، مرو و هرات را در يكي از روستاهاي بين النهرين گرد هم آورد. اين گرد هم آيي به شوراي داديشوع معروف شد.424 م. كه طبق مصوبات آن كليساي ايران براي هميشه از كليساي روم جدا شد(حكمت،245 :1345؛ ميلر،245 :1931). با اين ترفند مسيحيان ايران خود را از تعرضات پادشاهان مصون داشتند و ديگر اتهام دشمن بودن ويا جاسوسي را با خود حمل نمي كردند.
اما اين مسأله موجب كاهش آزارها نگرديد مثلاً در دوره شاپور دوم، پادشاه ساساني، دوباره مسيحيان ايران مورد آزار و اذيت قرار گرفتند . اين آزار و اذيتها ميتواند اثر مستقيمي در كاهش تعداد پيروان مسيحيت در ايران داشته باشد. از طرفي جدايي از كليساي روم كه صاحب قدرت فراواني بوده محتملاً تاثير مستقيمي دركاهش پيشرفت مسيحيت ايران داشته است.
وضعيت آشوريان مسيحي بعد از پذيرش اسلام در ايران
همان طور كه درمبحث قبلي ملاحظه شد، امكان تفكيك ايرانيان مسيحي از آشوريان مسيحي ممكن نبود. مسيحيت فقط آشوريها را تحت تاثير قرار نداد، اما پس از پذيرش اسلام توسط ايرانيان، سخن از آشوريان مسيحي بسيار رفته است. اسلام با مسيحيان بهتر از مغان زرتشتي رفتار كرد چرا كه ايشان را پيروان پيامبر قبل از حضرت محمد ( ص ) مي دانست. در اين دوره مسيحيان در پذيرش اسلام يا دادن جزيه آزاد بودند (حكمت، 248 :1345). اين آرامش نسبي فرصتي را براي پيشرفت مسيحيت در ايران فراهم آورد. مسيحيان در سايه اهل كتاب بودن، به بسط دانش خود پرداختند. در دوران خلفاي بغداد رابطه مسيحيان كه به زبان سرياني و يوناني آشنايي داشتند، با خلفا شكل حسنهاي داشت. در همين دوره مسيحيها فرصت يافتند به سرزمين هاي مجاور و حتي دوردستي چون چين، مغولستان و تاتارستان بروند و دين مسيح را در آنجا تبليغ كنند (نفيسي، 15 و 16 :1343).اما مهم تر از آن خدمتي بود كه مسيحيان به فرهنگ و علم اين خطه و اعراب كردند. مدارس نصيبين، قنسرين، ادسا، جندي شاپور توسط آن ها اداره ميشد. مامون خليفه عباسي دانشمندان متعددي را به دربار خويش دعوت كرده، از آن ها حمايت ميكرد. بسياري از آثار يوناني و سرياني در اين دوره توسط مسيحيان به عربي ترجمه شد(فون هردر 37: 1379). مترجميني چون جبرئيل بختيشوع، جرجيوس بن بختيشوع، حنين بن اسحاق و............
اين دوران پر افتخار تا زمان حمله مغول به ايران ادامه داشت. چنگيز خان مراكز مهم مسيحي نشين ايران همچون سمرقند، بخارا، مرو، هرات و نيشابور را تخريب كرد. براي او مسيحي و مسلمان تفاوتي نداشت. برخي از پادشاهان مغول نيز با مسيحيان رفتار مسالمت آميزي داشتند اما اين دوره ها بسيار زودگذر و فرار بودند. غازان خان در 1295 م. نمازخانههاي مسيحيان را در ايران تخريب كرد (ميلر، 324 :1931).امير تيمور لنگ نيز به ضرب شمشير مسيحيان را مسلمان مي كرد. اين فجايع تاُثير عميقي در مسيحيت گذارد. تقريباً دوران انحطاط و ركود مسيحيت از اين دوره آغاز شد. به طوري كه فقط در نواحي غربي ايران، عده اي از آشوريان باقي ماندند كه همچنان مسيحي بودند. و در ساير نقاط ايران نشاني از اسقف نشين هاي پرجمعيت سابق نبود. اين فجايع موجب تفرقه عظيمي در بين مسيحيان ايران گرديد. ايرانيان كه تا كنون از كليساي روم جدا بودند، مجدداً متوجه قدرت و عظمت اين كليسا گرديدند.عدهاي از مسيحيان در 1555 م. به كليساي روم پيوستند و به عبارتي كاتوليك شدند. از آن پس اين گروه به كلداني معروف گرديدند(حكمت، 252 :1345).
از اين زمان به بعد آشوريان مسيحي شده اكثريت مسيحيان ايراني را تشكيل دادند بديهي است كه ديگر آشوريان موجود در ناحيه اروميه ، صد در صد همان آشوريها يا اسراي باقي مانده از امپراطوري آشور نبودند. طبيعتاً نژاد خالصي از اين قوم وجود ندارد. چه بسا مسيحيان ساير نقاط كه به اين ناحيه مهاجرت كرده اند و يا آشوريان اين منطقه كه به ساير شهرهاي ايران رفته باشند ولي به هر روي آشوريان و كلدانيان ساكن آذربايجان غربي خود را ميراث دار فرهنگ و تمدن بزرگ آشور مي دانند.
كشورهاي آشوري نشين و جمعيت
امروزه مهم ترين كشور آشوري نشين عراق است كه در حدود يك ميليون و نيم آشوري را در خود جاي داده است. سوريه و آمريكا به ترتيب مقام هاي بعدي را به خود اختصاص دادهاند و ايران با 50 هزار آشوري در رتبه نهم قرار گرفته است. آشوريها در 25 كشور دنيا پراكندهاند. اين پراكندگي دلايل ويژهاي دارد كه حداقل در مورد ايران بعداً به آن اشاره خواهيم كرد. به طور كلي قريب به سه ميليون و نيم آشوري در جهان ساكنند كه در ميان آن ها فرق مختلفي از لحاظ مذهبي نيز وجود دارد.
شهرهاي آشوري نشين ايران
جمعيت دقيق آشوريهاي ايران، در آمارهاي رسمي مشخص نيست. علت اين امر عدم انفكاك بين آشوري ها و ارامنه است. مثلاً مركز آمار ايران جمعيت مسيحيان استان اروميه را 6/2 % كل جمعيت اين استان ذكر كرده است. اما اغلب آشوريهاي مطلع اين رقم را ناصحيح ميدانند. جمعيت تخميني آشوريان ايران حدود 35 الي 50 هزار نفر است (الف، 1) "كاتم" نيز رقم 30 هزار نفر در ايران را بيان مي كند (92 : 1371)، كه چندان دقيق به نظر نميرسد. تعداد آشوريان تهران 20 الي 25 هزار نفر است (الف، 2و3 و4)
امروزه آشوريان ايران در شهرهاي مختلفي پراكندهاند. مهم ترين اين شهرها عبارتند از:اروميه، تهران، شاهين شهر اصفهان، سلماس (در آذربايجان غربي)، تبريز، اهواز، همدان، كرمانشاه، شيراز، مشهد، بندرعباس، ماه شهر، بابلسر، بندر انزلي (اطلاع رسان شماره يك) فرديس كرج و قزوين (الف ، 1و5)
شهر اروميه و آذربايجان غربي همچنان اكثريت آشوري ها را در خود جاي داده است.در شهر اروميه،آشوري ها در منطقه خيام ساكن ميباشند. برخي از روستاهاي آشوري نشين اين استان عبارتند از : موشيآباد، نازلو، كوشي، زومبالان، ينگي جه، خاني شان، قراجلو، سپرغان، چمكي، عبدالله كندي، آده، ديزج تكيه، ساعتلو، تكه اردوشاهي، باب رود، درب رود، سرد رود، شهرچاي، ترمني، گلپاشين ديگاله و000(الف، شماره يك)
پراكندگي آشوريها در شهر تهران
آشوري ها در شهر تهران در نقاط مختلف زندگي ميكنند. اما تمركز اصلي آن ها پيرامون انجمن ها، كليساها و مدارس شان مي باشد. اين مسأله علاوه بر اين كه امكان دسترسي آسان و سريع تر به مراكز فوق را فراهم ميكند، موجب شناسايي و اطلاع رساني براي تازه واردين به اين شهر نيز ميشود. اصلي ترين نقاطي كه آشوريها در آن مجتمع ميباشند عبارتند از:
1 : اطراف ميدان سپاه خصوصا خيابا ن سرباز كه عمدتاً پيروان كليساي شرق آشوري در آن ساكن هستند.
2 : حوالي ميدان قزوين، خيابان هاي خرمشهر و آقابالازاده كه به ترتيب پيروان كليساي كاتوليك و كليساي شرق در آن ها ساكن هستند.
3 : محله گيشا و به طور مشخص شهرك ژاندارمري كه پيروان كليساهاي چهار گانه در اين محله زندگي ميكنند ولي اكثريت با پيروان كليساهاي كاتوليك است و انجمن هاي آشوري در اين منطقه متمركزند.
4 : شهر زيبا كه مراكز و انجمن هاي آشوري در آن متمركز شده اند.
5 : خيابان كارگر شمالي و به طور مشخص محله امير آباد كه پيروان كليساي پروتستان در آن زندگي ميكنند.
زبان آشوري
آشوريان ايراني زباني متفاوت از ساير هموطنان شان دارند. زبان قديمي آن ها آرامي بوده كه بعدها با تغييراتي به سرياني معروف شده است(ملكميان، 106)در حال حاضر زبان ادبي و ديني آشوريها همان زبان آرامي است اما زبان محاوره اي نيز بين آن ها رايج است كه به زبان آشوري معروف است اما آشوريها آن را سوا دايا/ sevadaya / مينامند (الف، 2). 
در دوران قديم آشوري ها از دو زبان مختلف استفاده مي كردهاند. زبان آشور باستاني يعني آكادها و آشور مدرن ( نئوسرياك) متفاوت بوده است (Bet Basoo ,2001:1) به هر روي هر دوي اين زبانها ريشهاي كهن دارند. در حال حاضر دانشگاه شيكاگو عهده دار فرهنگ لغات آشوري شيكاگو است (Roth, 2001:2)
پرچم آشوريها
آشوريها با اين كه قوم پراكندهاي هستند اما خود را ملت واحدي ميدانند. در 1968. م، در مجمع جهاني آشوري ها[6]، پايههاي اوليه طراحي يك پرچم واحد ريخته شد. در 1974. م، اين مقصود با طراحي يك آشوري ايراني به نام جورج بيت اتنوس [7] فراهم آمد. علت اصلي انتخاب طرح بيت اتنوس توجه او به تمدن باستاني آشور و پيوند آن با دنياي امروز بود. زمينه اين پرچم سفيد رنگ است با موجهايي كه از مركز پرچم به اطراف حركت كرده كه نماد رودهاي پيرامون سرزمين آشور باستاني است. در مركز آن يك ستاره با چهار ضلع وجود دارد كه دايره مياني آن بيانگر شمش خداي خورشيد است. شمش در اساطير آشور خداي زندگي و حيات بخشي بر روي زمين است.
همان طور كه اشاره شد موج هاي اطراف (چهار طرف پرچم) نشان رودهاي پيرامون سرزمين آشور است.يعني سه رود دجله، فرات و زاب اما علت حركت آن ها به چهار طرف احاطه امپراطوري آشور بر جهان است در قسمت بالايي پرچم نشان خداي آشور به نقش در آمده است.[8]
[1] -Marutha
2- شخصي به نام آريوس (256 –336 م) معتقد بود كه مسيح (ع) نميتواند تجسم خدا باشد در نتيجه كنستانتين امپراطور روم براي رفع اختلاف از مسيحيان جهان خواست كه نمايندگانشان را به شهر نيقيه بفرستند. 300 اسقف در اين شورا مشاركت كردند. مصوبات اين شورا در نفي آريوس و عقايد او بود.كليساي ايران در 410 م، با پذيرفتن نتايج اين شورا با كليساي روم متحد شد.
[3]- Hashu
- در اثر متواري شدن مسيحيان جفا شده به سرزمين روم و سپس نفرستادن آنها به ايران توسط امپراطور روم[4]
[5]- Dadishu
[6] -AUA) Assyrian Universal Alliance)
[7] -George Bit – Atanus
The Assyrian Flayترجمه و تلخيص از -[8]